قبیله بجیلهبَجِیلَه، قبیلهای عربی که با قبیله خَثْعَم از منشعبات أَنمار به شمار میآید و صفت نَسبی آن بَجَلی است. ۱ - اصل قبیله بَجِیلَهبرخی معتقدند که بَجیله نام زنی است، اما جای این زن در تبارنامه قبیله روشن نیست. برخی از علمای انساب، بجلیان را قبیلهای از اصل یمنی دانستهاند. برخی دیگر نیای بزرگ ایشان أنمار را پسر نِزار بن مَعَدّ بن عدنان گفتهاند. [۱]
ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۱، ص۲۷۹، ذیل «جریربن عبداللّه»، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمداحمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰۱۹۷۳.
[۲]
ابن دُرَید، الاشتقاق، ج۱، ص۱۰۱ وبعد، چاپ ووستنفلد.
قبیله، به سبب همین روشن نبودن نسب، گاهی در معرض طعن دیگران قرار میگرفت. [۳]
علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۶، ص۱۴۳، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.
۲ - پیشینهدر زمان شاپور دوم (ح.۳۱۰ـ ۳۷۹ م) بجلیان همراه با قبایل خثعم و تَمیم و بَکر و عبدالقیس به خاک عراق حمله بردند، اما چون شاپور به حمله متقابل دست زد، دچار تلفات بسیار سنگین شدند. ۲.۱ - در زمان پیامبر اکرمدر زمان پیامبر اکرم (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم)، ایشان را در بخشی از سلسله کوههای سَراه که به اندک فاصلهای در جنوب مکه واقع است مییابیم. قبیله به سبب نزاع با قبایل همسایه، و نیز میان طایفههای درونِ خود (مانند أَحْمَس، قَسْر، زید بن الغَوث، عُرَینه) پراکنده شد و عده کثیری از افراد ناچار شدند که از قبایل قویتر طلب پشتیبانی (جِوار) کنند. [۴]
مُفَضَّل بن محمد مُفَضَّل ضبی، مفضّلیّات، ج۱، ص۱۱۵ و بعد، چاپ لیال.
در اواخر حیات حضرت پیامبر (صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم)، جریر بن عبداللّه بجلی و ۱۵۰ مرد دیگر نزد وی آمدند و اسلام آوردند. آن حضرت جریر را به تَباله فرستاد تا بت ذوالخَلَصَه را، که بجلیان و خثعمیان میپرستیدند، درهم شکند. ۲.۲ - در زمان ابوبکر و عمرجریر، علاوه بر این، مأموریتهای دیگری را هم به نیکی انجام داد و به همین جهت در زمان ابوبکر و عمر از فرماندهان عمده سپاه شد. گویا جریر و بجلیانی که از او پیروی کرده بودند زمانی چند داوطلبانه همپیمان خلیفه شده بودند و براساس مفاد پیمانی که با عمر بسته بودند، چهار یک غنایمی که به دست میآمد، و مراد از آن احتمالاً چهار یک زمینهای سواد است، به ایشان میرسید. [۵]
احمد بن یحیی بلاذری، کتاب فتوح البلدان، ج۱، ص۲۵۳، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۶۶.
[۶]
احمد بن یحیی بلاذری، کتاب فتوح البلدان، ج۱، ص۲۶۷، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۶۶.
اما سه سال بعد، ایشان را راضی کردند که زمینها را بازپس دهند و در عوض آن، مقرری دریافت دارند. عمر به دسته های بجلی که از پشتیبانی دیگر قبایل برخوردار بودند فرمان داد تا به جریر بپیوندند. [۷]
مُفَضَّل بن محمد مُفَضَّل ضبی، مفضّلیّات، ج۱، ص۱۱۵ و بعد، چاپ لیال.
[۸]
ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۱، ص۲۷۹، ذیل «جریربن عبداللّه»، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمداحمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰۱۹۷۳.
برخی چنین ذکر کردهاند که در آن زمان، عَرْفَجه بن هَرْثمه بارِقی از قبیله أَزْد، با آنکه فقط همپیمان بجیله بود، رئیس بجلیان شد. ۲.۳ - در دوره امویخالد بن عبداللّه قسری نیز که در آخر دوره اموی به شهرت رسید از همین قبیله بجیله بوده است، هر چند که مخالفان او در این باب تردید کردهاند. ۳ - فهرست منابع(۱) ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمداحمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳. (۲) ابن دُرَید، الاشتقاق، چاپ ووستنفلد. (۳) علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بولاق ۱۲۸۵/۱۸۶۸، ج۱۳، ص۴ و بعد. (۴) احمد بن یحیی بلاذری، کتاب فتوح البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۶۶. (۵) همام بن غالب فرزدق، دیوان الفرزدق، چاپ بوشیه و هل، ش ۸۲، ۲۵۶، ۲۷۹، ۶۴۴. (۶) علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷. (۷) مُفَضَّل بن محمد مُفَضَّل ضبی، مفضّلیّات، چاپ لیال. ۴ - پانویس
۵ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «قبیله بجیله»، شماره۵۱۷. |